گرچه موارد متعددى از پيامهاى پيشين بويژه پيام انتقاد كه در فصل گذشته ملاحظه نموديد، متضمن پيام شهادت نيز مى باشد و مضمون آنها بيانگر آمادگى امام براى فداكارى در راه اعلاى كلمه توحيد و از بين بردن موانع پيشرفت اسلام و بذل جان و مال در راه عقيده و آرمان خويش است ، ولى به جهت اهميت موضوع و صراحت پيام شهادت آن بزرگوار و جلب توجه بيشتر اينك نمونه هايى از اين شعار پيام را به صورت بخشى مستقل و جداگانه در اختيار خوانندگان عزيز قرار مى دهيم : 1/18 - خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة ، و ما اولهنى الى اسلافى اشتياق يعقوب الى يوسف ، و خير لى مصرع انا لاقيه ، كانى باوصالى تقطعها عسلان الفلاة بين النواويس و كربلا فيملان منى اكراشا جوفا و اجربة سغبا، لا محيص عن يوم خط بالقلم ، رضا الله رضانا اهل البيت ، نصبر على بلائه و يوفنا اجور الصابرين . . . الا من كان فينا باذلا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا، فانى راحل مصبحا ان شاء الله تعالى (124) مرگ بر فرزندان آدم لازم و حتمى گرديده ، همانند گردنبد كه لازمه گردن دختران جوان است و من به ديدار نياكانم آنچنان مشتاقم مانند اشتياق يعقوب به ديدار يوسف و براى من قتلگاه معين شده كه به آنجا خواهم رسيد و گويا مى بينم كه درندگان بيانانها (لشكركوفه ) در سرزمين ميان نواويس (125) و كربلا اعضاى بدن مرا قطعه - قطعه كرده و شكمهاى گرسنه خود را با آنها سير و انبانهاى خالى خود را پر مى كنند، از پيش آمدى كه با قلم قضا و قدر نوشته شده است ، گريزى نيست ، خشنودى خداوند ما اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله است ، در برابر امتحان خدا صبر و شكيبايى مى خواهد در راه ما از جانش بگذرد و خونش را در راه لقاى خداوند نثار كند، آماده حركت با ما باشد كه من فردا صبح حركت خواهم نمود . ان شاء الله تعالى ) .
اين جملات ، بخشى از سخنرانى حسين بن على عليه السلام است كه يك روز قبل از حركت از مكه آن را ايراد نموده است .
نامه اى به بنى هاشم
2 / 18 - بسم الله الرحمن الرحيم ، من الحسين بن على الى محمد بن على و من قبله من بنى هاشم . اما بعد، فان من لحق بى استشهد و من لم يلحق بى لم يدرك الفتح ، و السلام . (126) (به نام خداوند بخشنده مهربان . از حسين بن على به محمد بن على و افراد ديگر از بنى هاشم كه در نزد وى هستند . اما بعد هريك از شما در اين سفر به من ملحق شود، به شهادت خواهد رسيد و هر كس از شما مرا همراهى نكند، به پيروزى دست نخواهد يافت . والسلام ) . بنا به نقل محدث بزرگ (ابن قولويه ) حسين بن على عليه السلام اين نامه را در ايامى كه در مكه اقامت داشت براى برادرش (محمد حنفيه ) و ساير افراد بنى هاشم كه در مدينه بودند، نگاشت و (ابن عساكر و ذهبى ) هم نظريه (ابن قولويه ) را تاييد نموده اند . (127) ولى مرحوم (سيد بن طاووس ) (128) از (كلينى رحمة الله عليه ) نقل مى كند كه اين نامه از ناحيه حسين بنى على عليه السلام پس از آنكه از مكه حركت نموده ، صادر شده است .
در بطن عقبه
3 / 18 - ما ارانى الا مقتولا، فانى رايت فى المنام كلابا تنهشنى ، و اشدها على كلب ابقع . (129) (من درباره خودم هيچ پيش بينى نمى كنم جز اينكه كشته خواهم شد؛ زيرا در عالم رويا ديدم كه سگهاى چندى به من حمله نمودند و درنده ترين آنها سگى بود سفيد و سياه ) . امام عليه السلام اين خبر را در منزل (بطن عقبه ) به اطلاع ياران و اهل بيت خويش رسانيد . 4 / 18 - انى خفت براسى فعن لى فارس و هو يقول : القوم يسيرون و المنايا تسرى اليهم ، فعلمت انها انفسها نعيت الينا . (130) (من سرم را به زين اسب گذاشته بودم كه خواب خفيفى بر چشمم مسلط شد، در اين موقع صداى اسب سوار (هاتفى ) به گوشم رسيد كه مى گفت اينان به هنگام شب در حركتند، مرگ هم آنان را تعقيب مى كند و براى من معلوم شد كه اين خبر مرگ ماست ) . امام اين جمله را پس از حركت از (قصر بنى مقاتل ) و در نزديكى كربلا فرمود، آنگاه كه قافله شبانه در حركت بود، صداى استرجاع امام بلند شد، حضرت على اكبر علت اين استرجاع را سؤ ال نمود، امام در پاسخ وى فرمود : (انى خففت براءسى . . . ) .
هنگام ورود به كربلا
5 / 18 - ارض كرب و بلاء قفوا و لا تبرحوا و حطوا و لا ترحلوا فهيهنا و الله محط رحالنا و هيهنا و الله سفك دمائنا و هيهنا و الله تسبى حريمنا و هيهنا و الله محل قبورنا و هيهنا و الله محشرنا و منشرنا و بهذا و عدنى جدى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و لا خوف لو عده . (131) اينجا سرزمين حزن و مصيبت است بايستيد و حركت نكنيد، بارها را بگشاييد و منزل كنيد، به خدا سوگند اينجاست محل فرود آمدن قافله ما، و به خدا سوگند همين جاست جايگاه ريخته شدن خونهاى ما، و به خدا سوگند اينجاست كه خانواده ما اسير مى شود و به خدا سوگند اينجاست محل قبرهاى ما و به خدا سوگند اينجاست حشر و نشر ما كه جدم رسول خدا به من وعده داده است و خلافى در وعده او نيست ) . امام ، اين جملات را هنگام ورود به سرزمين كربلا ايراد فرمود .
عصر تاسوعا
6 / 18 - انى رايت رسول الله صلى الله عليه و آله فقال لى : انك تروح الينا . (132) (اينك جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم كه به من فرمود : به نزد ما خواهى آمد) . امام ، اين جمله را در عصر تاسوعا فرمود، آنگاه كه در كنار خيمه به شمشيرش تكيه نموده و خواب خفيفى بر چشمان آن حضرت غالب گرديد و همان وقت لشكر كوفه به سوى خيمه ها حركت نمود و چون زينب كبرى عليهاالسلام هلهله دشمن را شنيد، شتابزده برادرش را بيدار كرده و از وضعى كه پيش آمده بود كه را مطلع نمود، در اين موقع آن حضرت فرمود : انى رايت رسول الله صلى الله عليه و آله فى المنام . . . . 7 / 18 - . . . و قد اخبرنى جدى رسول الله صلى الله عليه و آله بانى ساساق الى العراق ، فانزل ارضا يقال لها عمورا و كربلا، و فيها استشهد و قد قرب الموعد، الا و انى اظن يومنا من هولاء يومنا من هولاء الاعداء غدا . . . . ( . . . جدم رسول خدا به من چنين چيزى خبر داده بود كه من به عراق فرا خوانده مى شوم و در محلى كه به آن عمورا و كربلا مى گويند فرود آمده و در همانجا به شهادت مى رسم و اينك وقت آن رسيده است و به گمان من فردا دشمن جنگ را با ما آغاز خواهد نمود) . 8 / 18 - انى غدا اقتل ، و تقتلون كلكم معى ء، و لا يبقى منكم واحد . (133) (من فردا كشته مى شوم و همه شما حتى قاسم و عبدالله شيرخوار كشته خواهد شد و كسى از شما زنده نخواهد ماند) . حسين بن على عليه السلام عصر تاسوعا يا شب عاشورا يا شب عاشورا در ميان يارانش سخنرانى و با جملاتى كه از رسول خدا نقل نمود و شهادت خود و هركس را كه همراه اوست ، صريحا اعلان كرد، آنگاه به همه آنان اجازه مرخصى داد و هر يك از آنان با بيانى استقامت و پايدارى خود را ابراز نمود و در اينجا بود كه براى آخرين بار با يك جمله ديگر، آينده را براى آنان ترسيم نمود و چنين فرمود : ) 9/18 - . . . رايت كان كلابا قد شدت على لتنهشنى ، و فيها كلب ابقع رايته اشدها على ، اظن ان الذى يتولى قتلى رجل ابرص من بين هولاء القوم ، ثم انى رايت بعد ذلك جدى رسول الله صلى الله عليه و آله و معه جماعة من اصحابه و هو يقول لى : يا بنى انت شهيد آل محمد و قد استبشر بك اهل السموات و اهل الصفيح الاعلى ، فليكن افطارك عندى الليلة ، عجل و لا تؤ خر، فهذا ملك قد نزل من السماء لياءخذ دمك فى قارورة خضراء، فهذا ما رايت و قد انف الامر و اقترب الرحيل من هذه الدنيا لا شك فى ذلك . (134) سحرگاهان شب عاشورا خواب سبكى چشم امام عليه السلام را فرا گرفت و چون بيدار گرديد خطاب به ياران و اصحابش چنين فرمود : (من در خواب ديدم گويا كه چندين سگ بر من حمله مى كنند و درنده ترين آنها سگى بود به رنگ سياه و سفيد و چنين گمان مى كنم قاتل من از ميان اين مردم كسى است كه به مرض برص مبتلاست . پس از آن رسول خدا را با گروهى از يارانش در خواب ديدم كه به من فرمود پسركم تو شهيد آل محمد هستى و ساكنان آسمانها و عرش برين ، آمدن تو را به همديگر مژده و بشارت مى دهند . تو امشب افطار را نزد من خواهى بود، بشتاب و تاخير روامدار . و اينك فرشته اى از آسمان فرود آمده است تا خون تو را در شيشه سبز رنگى جمع آورى و حفظ كند اين بود خوابى كه من ديدم ، اينك وقت آن فرا رسيده و زمان كوچ كردن از اين دنيا، نزديك شده است و شكى در آن نيست ) .
|